آرامگاه فردوسی
استان: خراسان رضوی
بدون شک فردوسی یکی از هفت شاعر برتر پارسی‌گوی تاریخ است. جهت شرح زندگی حکیم ابوالقاسم فردوسی و اثر جاودانی او (شاهنامه) به پایین همین صفحه مراجعه فرمایید. زمزمه‌های قدردانی از بزرگ‌ترین شاعر حماسه‌سرای ایرانی از اوایل دههٔ 1300 خورشیدی آغاز شد. برخی از بزرگان و فرهیختگان کشور مأمور برگزاری آبرومند مراسم هزارمین سال تولد فردوسی گردیدند. هیئتی برای تعیین محل دقیق مزار فردوسی به خراسان اعزام شد. پس از اینکه محل دفن فردوسی در شهر طوس توسط ارباب کیخسرو شاهرخ (نمایندهٔ زرتشتیان) مشخص گردید، آرامگاه فردوسی با الهام از آرامگاه کورش کبیر در پاسارگاد (به درخواست مسئولین برگزاری هزاره)، توسط آبدره گدار طراحی شد.

آرامگاه فردوسی

توس

Ferdowsi Monument, Tooss

 

بدون شک فردوسی یکی از هفت شاعر برتر پارسی گوی تاریخ است. جهت شرح زندگی حکیم ابوالقاسم فردوسی و اثر جاودانی او (شاهنامه) به پایین همین صفحه مراجعه فرمایید.

زمزمه‌های قدردانی از بزرگ‌ترین شاعر حماسه‌سرای ایرانی از اوایل دهه‌ی 1300 خورشیدی آغاز شد. برخی از بزرگان و فرهیختگان کشور مأمور برگزاری آبرومند مراسم هزارمین سال تولد فردوسی گردیدند. هیئتی برای تعیین محل دقیق مزار فردوسی به خراسان اعزام شد. پس‌ازاینکه محل دفن فردوسی در شهر توس توسط ارباب کیخسرو شاهرخ (نماینده‌ی زرتشتیان) مشخص گردید، آرامگاه فردوسی با الهام از آرامگاه کورش کبیر در پاسارگاد ( به درخواست مسئولین برگزاری هزاره )، توسط آندره گدار طراحی شد. جشن هزاره فردوسی در 12 مهر 1313 در تهران افتتاح گردید. شرکت‌کنندگان در مراسم به خراسان رفتند و رضاشاه پهلوی در بیستم مهرماه در حضور آنان ساختمان آرامگاه حکیم ابوالقاسم فردوسی را افتتاح نمود. هزینه‌ی ساخت آرامگاه کاملاً بر پایه‌ی کمک‌های مردمی تأمین گردید. وقوع جنگ جهانی دوم و تندباد حوادث سیاسی – اجتماعی ایران پس از جنگ، برای سال‌ها اندیشه‌ی پاسداشت مفاخر ایران‌زمین و رسیدگی به یادمان‌های آنان را به بوته‌ی فراموشی سپرد. آرامگاه در اثر نشست زمین، در سال 1343 تخریب شد، تا اینکه در سال 1345 تجدید بنای آرامگاه، ساخت موزه‌ی فردوسی در کنار آرامگاه و محوطه‌سازی در دستور کار قرار گرفت. این مهم توسط هوشنگ سیحون (یکی از نام‌آوران حوزه‌ی مهندسی معماری ایران) در سال 1347 پایان پذیرفت.

زیربنای آرامگاه فردوسی 945 مترمربع است. نمای خارجی با الهام از آرامگاه کورش کبیر و سرستون‌های تخت جمشید ساخته‌شده است. در زیرزمین به نشانه‌ی قرن بیستم، از بیست ستون استفاده‌شده است که بنای فوقانی بر آن قرار  دارد. تعدادی نقش برجسته‌ی داستان‌های شاهنامه، اثر فریدون صدیقی (مجسمه‌ساز معروف ایرانی) زینت‌بخش محوطه‌ی زیرزمین آرامگاه است. بر روی بدنه‌ی آرامگاه و در راه‌پله‌ی ورودی و زیرزمین، اشعاری از فردوسی، تاریخچه‌ی ساخت آرامگاه و نشانه‌ی فروهر به چشم می‌خورد.

موزه‌ی توس و فردوسی در مجاورت آرامگاه قرار دارد. در این موزه نقاشی‌هایی از حکیم ابوالقاسم فردوسی، شاهنامه و دیدنی‌های دیگر وجود دارد. هرچند محوطه‌ی اطراف آرامگاه فردوسی، آزاردهنده است، اما محوطه‌ی داخلی مجموعه، حوض و فضای سبز آرامگاه (اگر شلوغی جمعیت بگذارد) دل‌نشین است.

 

درباره‌ی فردوسی

منصور بن حسن ملقب به ابوالقاسم فردوسی در سال 329 هجری قمری (319 خورشیدی) در قریه‌ی پاژ از توابع طبران طوس به دنیا آمد. پدرش دهقان بود. (طبقه‌ی دهقانان از طبقات متمول درگذشته‌ی ایران محسوب می‌شدند و بهتر است دهقان را با روستایی متفاوت بدانید.) از احوال فردوسی در دوران کودکی اطلاع چندانی در دست نیست. ظاهراً به خواندن کتاب‌های داستانی و تاریخ گذشتگان (بخصوص ادبیات اسطوره‌ای) علاقه‌ای وافر داشته است. فردوسی با الهام گرفتن از کتاب منثور شاهنامه‌ی ابومنصور محمد بن عبدالرزاق و کتاب اخبار رستم، در 40 یا 41 سالگی به نظم درآوردن شاهنامه را آغاز کرد. در اوایل این کار هم خود فردوسی ثروت و دارایی قابل‌توجهی داشت و هم بعضی از بزرگان خراسان که به تاریخ ایران باستان علاقه داشتند او را یاری می‌کردند. ولی به‌مرورزمان و پس از گذشت سال‌ها، درحالی‌که فردوسی بیشتر شاهنامه را سروده بود دچار فقر و تنگدستی شد. سرودن شاهنامه بیش از سی سال به طول انجامید. فردوسی طی این مدت چندین بار بخش‌هایی از شاهنامه را مورد تجدیدنظر قرار داد، به‌گونه‌ای که خودش می‌گوید:

بسی رنج بردم در این سال سی                    عجم زنده کردم بدین پارسی

فردوسی بزرگ‌شده‌ی دوران سامانیان بود و ایشان جایگاه رفیعی برای ادبیات و شعر قائل بودند. برخلاف آنچه مشهور است، فردوسی سرودن شاهنامه را سال‌ها قبل از آن‌که سلطان محمود به سلطنت برسد، صرفاً به خاطر علاقه‌ی خودش  آغاز کرد. اما چون طی این کار، رفته‌رفته ثروت و جوانی را از دست داد، به فکر افتاد که آن را به نام پادشاهی بزرگ کند و به گمان اینکه سلطان محمود چنان‌که باید قدر او را خواهد شناخت، پس از تغییراتی، شاهنامه را به نام او کرد و راه غزنین را در پیش گرفت . اما سلطان محمود که به مدایح و اشعار ستایش‌آمیز شاعران بیش از تاریخ و داستان‌های پهلوانی علاقه داشت، قدر سخن فردوسی را ندانست و او را چنانکه شایسته‌اش بود تشویق نکرد. علت این‌که چرا شاهنامه موردپسند سلطان محمود واقع نشد، درست معلوم نیست. برخی، بدگویی حسودان، اتهام بی‌دینی به فردوسی یا بی‌ارزش بودن داستان‌های اسطوره‌ای شاهنامه را از علل بی‌توجهی سلطان محمود دانسته‌اند. به‌هرحال اختلافات نژادی، مذهبی، ملی و تنگ‌نظری‌هایی که گاهی شاهان از خود نشان می‌دهند، می‌تواند از عوامل اختلاف محمود با فردوسی باشد. سلطان محمود شاهنامه را بی‌ارزش دانست و از رستم به زشتی یاد کرد و بر فردوسی خشم گرفت و گفت:  "شاهنامه خود هیچ نیست مگر حدیث رستم، و اندر سپاه من هزار مرد چون رستم هست".  گفته‌اند که فردوسی از این بی‌اعتنائی سلطان محمود برآشفت و چندین بیت در هجو سلطان محمود گفت و سپس از ترس مجازات، غزنین را ترک کرد و چندی در شهرهایی چون هرات، ری و طبرستان متواری بود و از شهری به شهر دیگر می‌رفت تا آنکه سرانجام در زادگاه خود، طوس درگذشت. سال وفات او را 411 یا 416 هجری قمری (399 یا 403 خورشیدی) ذکر کرده‌اند.

در تاریخ آمده است که چند سال بعد، محمود به مناسبتی فردوسی را به یاد آورد و از رفتاری که با آن شاعر آزاده کرده بود پشیمان شد و به فکر جبران گذشته افتاد و فرمان داد تا ثروت فراوانی را برای او از غزنین به طوس بفرستند و از او دلجوئی کنند. (معمولاً مهر و غضب بزرگان، هر دو بی‌دلیل است.)  اما چنان‌که نوشته‌اند، روزی که هدیه سلطان را از غزنین به طوس می‌آوردند، جنازه شاعر را از طوس بیرون می‌بردند. گفته‌شده است که تنها دختر فردوسی، هدیه سلطان محمود را نپذیرفت و آن را پس فرستاد. (با توجه به اینکه سلطان محمود در تاریخ 407 خورشیدی مجدالدولهٔ دیلمی را به سبب خواندن شاهنامه سرزنش کرده است، بنابراین به نظر نمی‌رسد قدرشناسی دیرهنگام سلطان محمود صحت تاریخی داشته باشد.)

فردوسی یکی از عفیف‌ترین شاعران ایرانی است. او زنده کننده‌ی زبان، فرهنگ و هویت ایرانی است و علاقه زیادی به وطنش دارد. به‌ندرت ممکن است در کل شاهنامه یک کلمه خارج از ادب پیدا کنید، حتی وقتی‌که سلطان محمود غزنوی را هجو می‌کند، یک کلمه نامناسب دیده نمی‌شود.

نمیرم ازاین‌پس که من زنده‌ام                         که تخم سخن را پراکنده‌ام

 

شاهنامه

شاهنامه اثری است منظوم با بیش از  پنجاه‌هزار بیت در بحر متقارب مثمن محذوف (یا مقصور) (فعولن فعولن فعولن فعل (فعول)) است. در شاهنامه علاوه بر داستان‌های حماسی، سیر حوادث تاریخی چهار دودمان پادشاهی ایران (پیشدادیان، کیانیان، اشکانیان و ساسانیان)  نیز بازگو شده هست. شایان توجه است که بیشتر حماسه‌ی شاهنامه‌ی فردوسی از نوع حماسه‌ی طبیعی است. بدین معنی که بن‌مایه‌های داستان‌های شاهنامه، ساختهٔ فردوسی نیست و این داستان‌ها از دیرباز در میان ایرانیان رواج داشته‌اند. این قضیه در تمام آثار حماسی بزرگ ( ازجمله "ایلیاد" و "ادیسه" ی هومر ) به چشم می‌خورد به این معنا که در آغاز (و شاید برای مدتی مدید) داستان‌های حماسی در میان مردم دهان‌به‌دهان و از نسلی به نسلی، سینه‌به‌سینه می‌گردد تا آنکه شاعر توانا و باذوق و قریحه‌ای پدیدار شده و اثری بزرگ از روی آن‌ها می‌آفریند.

داستان‌های فردوسی در شاهنامه، با سه دوره‌ی اساطیری، پهلوانی و تاریخی قابل‌تشخیص‌اند. این داستان‌ها معمولاً با پند و اندرز و مطالب فلسفی آغاز می‌شود، سپس داستان به‌تدریج به نقطه‌ی اوج رسیده و درنهایت با نتیجه‌گیری‌های اخلاقی به پایان می‌رسد. بیت‌بیت و حرف‌حرف شاهنامه، ریشه در آرزوهای دیرین ملت ایران دارد و نه‌تنها برگ زرینی در حوزه‌ی چکامه‌سرایی حماسی در تاریخ جهان است، بلکه گنجینه‌ای از لغات فارسی اصیل و ایرانی نیز به شمار می‌آید.

متأسفانه از همان سال‌های آغازین مرگ فردوسی، مخالفت و کینه‌ورزی با شاهنامه آغاز گردید. علاوه بر فارسی ستیزانی که عمدتاً تحت تأثیر مدارس نظامیه بودند، عبدالجلیل رازی قزوینی، عطار نیشابوری، فرخی سیستانی، معزی نیشابوری و انوری از متقدمینی بودند که فردوسی و شاهنامه را به سخره گرفته‌اند و این روند تا امروز (به‌صورت پنهان و آشکار) ادامه دارد.

شاهنامه به زبان‌های مختلف ازجمله: انگلیسی، روسی، آلمانی، ایتالیائی، سوئدی، لهستانی و ... ترجمه‌شده است.

 

موقعیت جغرافیایی:

استان خراسان رضوی، توس، " 09  '29  ْ36  شمالی  و  "03 '31   ْ59  شرقی. ارتفاع از سطح دریا 1001 متر.

 

نحوه دسترسی:

شهر مشهد گردشگرپذیرترین شهر ایران است. با هواپیما، قطار، اتوبوس و سواری به‌راحتی می‌توان به مشهد رسید. آرامگاه فردوسی در شمال غربی مشهد واقع‌شده است. از میدان قائم حدود 10 کیلومتر در جاده‌ی مشهد – چناران – قوچان حرکت کنید. سپس به سمت راست پیچیده و حدود 10 کیلومتر دیگر به‌طور مستقیم حرکت کنید. آرامگاه در انتهای مسیر شما قرار دارد. کل مسیر دو بانده است. به خاطر داشته باشید برای بازگشتن به مشهد، پل یا زیرگذر وجود ندارد. لازم است مقداری در جاده‌ی مشهد – قوچان حرکت کنید و از پل زیرگذر به سمت مشهد بازگردید. تابلوهای راهنما چندان مطلوب نیستند. تردد تریلر و کامیون زیاد است. در جاده‌ی توس مراقب سرعت‌گیرها، عابرین پیاده و موتورسوارها باشید.

 

امکانات رفاهی:

*  پارکینگ نزدیک آرامگاه موجود است.

*  از گذاشتن اشیاء قیمتی در اتومبیل، خصوصاً در مواقع شلوغی خودداری کنید.

*  برای ورود به مجموعه لازم است بلیت تهیه فرمایید.

*  آب آشامیدنی در آرامگاه موجود است.

*  از خریدن مواد غذایی غیر‌بسته‌بندی که در اطراف آرامگاه ارائه می‌شود ( خصوصاً در فصول گرم سال ) خودداری کنید.

*  سرویس بهداشتی  مجموعه قابل‌قبول است. آرامگاه فاقد توالت فرنگی است.

*  شهر مشهد از امکانات اقامتی مطلوبی برخوردار است و متناسب با هر بودجه‌ای می‌توان مکانی برای اقامت پیدا نمود.

*  به‌جز تعطیلات نوروز معمولاً بروشور اطلاعات تحویل نمی‌شود.

*  آنتن دهی تلفن همراه مطلوب است.

* برای بازدید از موزه‌ی توس و فردوسی لازم است مجدداً بلیط تهیه فرمایید.

 

امنیت منطقه:

این منطقه از کشور از امنیت بالایی برخوردار است. هرچند توصیه می‌شود به علت تاریکی جاده توس – مشهد، وجود دست‌اندازهای متعدد که در تاریکی به‌خوبی دیده نمی‌شود و شلوغی مسیر اصلی، حتی‌المقدور شب‌هنگام در این مسیر تردد نفرمایید.

 

بهترین زمان بازدید:

شهر مشهد در تمام ایام سال پذیرای مسافرین بی‌شمار این شهر است. هرچند زمستان‌های سرد و گهگاه بارش برف از لطف بازدید از باغ آرامگاه فردوسی می‌کاهد، اما سردی هوا هیچ‌گاه از لطافت دیدار و تجدید میثاق با فردوسی بزرگ نمی‌کاهد. بهترین زمان بازدید ماه‌های اردیبهشت و خرداد است.

* توضیحات اضافه:

در شهر توس مکان‌های متعددی برای بازدید وجود دارد. توصیه می‌شود از عمارت هارونیه نیز دیدن فرمایید.

 

* توضیحات عکس‌ها:

 

عکس شماره 1 :

            تصویر نقاشی شده حکیم ابوالقاسم فردوسی موجود در موزه  توس و فردوسی

عکس شماره 2 :

            آرامگاه فردوسی

عکس شماره 3 :

            تندیس زال در پناه سیمرغ. اثر استاد فریدون صدیقی. 

تندیس اول به دنیا آمدن زال را می‌بینید. زمانی که زال به دنیا آمد موهای سپیدی داشت و پدرش سام ناراحت می‌شود و با خودش در فکر فرورفته که :

چو آیند و پرسند گردنکشان                  ببینند  این  بچه  بَد نِشان

چه گویم که این بچه دیو کیست         پلنگ دورنگ است یا خود پری است

پس دستور داد تا زال را در کوه رها کنند. سیمرغ زال را به لانه خود برده و بزرگ می‌کند تا اینکه پهلوانی نیرومند می‌شود، پهلوانی که با شیر می‌جنگد. زال با رودابه دختر حاکم کابلی ازدواج می‌کند و ثمره این ازدواج پسری به نام رستم است .

عکس شماره 4 :

            تندیس جنگ زال با شیر. اثر استاد فریدون صدیقی.

عکس شماره 5 :

            تندیس به کمند گرفتن رخش توسط رستم. اثر استاد فریدون صدیقی.

رستم پهلوان نامی ایران اسبی به نام رخش دارد که در تمام هم‌آوردها همراه اوست.

عکس شماره 6 :

            تندیس جنگ رستم با اژدها و کشته شدن اژدها به دست رستم. اثر استاد فریدون صدیقی.

پادشاه و سربازان ایرانی اسیر دیو سپید در مازندران شدند و رستم باید از هفت مرحله عبور کند تا به دیو برسد. تندیس سه خوان از هفت‌خوان رستم در آرامگاه موجود است. خوان سوم رستم کشتن اژدها است. کشتن اژدها به معنای کشتن خوی بد انسانی است. خوان چهارم کشتن زن جادوگراست و معنای  مبارزه با هوای نفس را می‌دهد. و بالاخره خوان هفتم کشتن دیو است، دیو به معنای شیطان و اهریمن است، رستم وارد غار می‌شود، دیوِ خوابیده از خواب برمی‌خیزد:

بغرید غریدنی چون پلنگ                   چو بیدار شد  اندرآمد به جنگ

تهمتن به نیروی جان‌آفرین                 بکوشید بسیار با درد و کین

فروبرد خنجر دلش بردرید                  جگرش از تن تیره بیرون کشید

عکس شماره 7 :

            تندیس به کمند افتادن زن جادوگر به دست رستم. اثر استاد فریدون صدیقی.

کشتن زن جادوگر خوان چهارم از هفت‌خوان رستم است که ادبا آن را مبارزه با هوای نفس تعبیر کرده‌اند.

عکس شماره 8 :

            تندیس جنگ رستم با دیو سپید. اثر استاد فریدون صدیقی.

عکس شماره 9 :

            تندیس جنگ رستم با پیل تن مازندران. اثر استاد فریدون صدیقی.

عکس شماره 10 :

            تندیس چاره‌جویی رستم از سیمرغ در خصوص شکست‌ناپذیری اسفندیار. اثر استاد فریدون صدیقی.

پادشاهی به نام گشتاسب، به پسرش اسفندیار می‌گوید اگر می‌خواهی بعد از من پادشاه باشی دست و پای رستم را می‌بندی و به نزد من می‌آوری. جنگ بین رستم و اسفندیار آغاز می‌شود و رستم ناخواسته وارد جنگ می شود.

که گفتت برو دست رستم ببند           نبندد مرا دست چرخ بلند

رستم می‌بیند که هیچ ضربه‌ای به بدن اسفندیار کارگر نیست. سیمرغ او را راهنمایی می‌کند که اسفندیار را در کودکی در چشمه آب حیات شستشو داده‌اند و تمام بدن وی به‌جز چشم‌ها روئین‌تن شده است. چراکه چشم‌های او در داخل آب بسته بوده و آب به چشم‌ها نرسیده است.  یک تیر دوشاخه تهیه کن به سر کمانت ببند و به چشم‌های اسفندیار بزن.

عکس شماره 11 :

            تندیس آوردن تیر دوشاخ از جنگل توسط رستم. اثر استاد فریدون صدیقی.

عکس شماره 12 :

            رستم اسفندیار را شکست می‌دهد. اثر استاد فریدون صدیقی.

رستم مایل به جنگ با اسفندیار نیست. اما اسفندیار به جنگیدن اصرار دارد:

    بزد تیر بر چشم اسفندیار              جهان تیره شد پیش آن نامدار

چنین گفت رستم به اسفندیار            که آوردی آن تخم زفتی به بار

تو آنی که گفتی که روئین‌تنم                بلندآسمان بر زمین برزنم

من از شست تو هشت تیر خدنگ            بخوردم  ننالیدم  از  نام و ننگ

تو خوردی یکی تیر چوب گزین             سرت را نهادی به قرپوس زین

و بدین‌سان فردوسی پند می‌دهد که غرور باعث نابودی می‌گردد.

عکس شماره 13 :

            داستان ضحاک ماردوش و کاوه آهنگر. تندیس اثر استاد فریدون صدیقی.

ضحاک پادشاهی ظالم بود، شیطان لباس یک آشپز می‌پوشد، غذا درست می‌کند و برای وی می‌برد تا فریبش دهد. هنگام دریافت پول به پادشاه می‌گوید که پول نمی‌خواهد و به‌جای آن از ضحاک می‌خواهد تا بر دوش‌های او بوسه زند. از جای بوسه شیطان دو مار بیرون آمد . این بار شیطان در لباس حکیم آمد و گفت هر روز دو  نفر جوان را بکش و مغز سرشان را به خورد مارها بده تا اینکه بهبود یابی و مارها نابود شوند. نوبت به پسر کاوه آهنگر رسید، کاوه قیام کرد و با کمک مردم ضحاک را گرفتند و در کوه دماوند به بند کشیدند تا نابود شود.

در داستان ضحاک فردوسی به حاکمان  ظالم پند می‌دهد و می‌گوید اگر ظلم کنید عاقبت شما هم همین است. از فریدون یاد بگیرید که یک پادشاه خوب شد. مگر فریدون سرشت آسمانی داشت که نام خوبی از خودش برجای گذاشت؟ خیر فریدون نیز انسان بود.

فریدون فرخ فرشته نبود                    ز مشک و ز عنبر سرشته نبود

به داد و دهش یافت آن نیکویی          تو داد و دهش کن فریدون تویی

رمز کار حاکمان موفق از نظر فردوسی عدل و داد است.

عکس شماره 14 :

            تندیس داستان انوشیروان دادگر. اثر استاد فریدون صدیقی.

عکس شماره 15 :

            نمایی از آرامگاه فردوسی.

عکس شماره 16 :

            نمایی از آرامگاه فردوسی.

عکس شماره 17 :

            نشان فروهر. هرچند نشان فروهر در ایران باستان مورداحترام و تقدس بوده و هم‌اکنون نیز مورداحترام زرتشتیان جهان است و به همین دلایل  مورداحترام این‌جانب نیز هست اما وجود آن در بالای مقبره فردوسی کمی عجیب به نظر می‌رسد.

عکس شماره 18 :

            نمایی از آرامگاه فردوسی و تندیس ایشان.

عکس شماره 19 :

            نمایی از آرامگاه فردوسی.

عکس شماره 20 :

            نمایی از آرامگاه فردوسی.

عکس شماره 21 :

            نمایی از آرامگاه فردوسی.

عکس شماره 22 :

            نمایی از آرامگاه فردوسی.

 

عکس شماره 23 :

            نمایی از آرامگاه فردوسی.

عکس شماره 24 :

            سایت پلان محوطه آرامگاه فردوسی:1- فروش بلیط  2- اطلاعات و انتظامات  3- مدیریت   4- اداری، فرهنگی   5- اداری    6- سالن اجتماعات    7- دفتر انتظامات   8- آرامگاه   9- موزه توس و فردوسی   10- رستوران سنتی   11- تندیس حکیم ابوالقاسم فردوسی   12- سرویس‌های بهداشتی   13- اداری، پژوهشی   14- نمازخانه  15- دروازه رزان و حصار توس    16- تأسیسات.

عکس شماره 25 :

            یکی از تابلوهای ورودی آرامگاه. جای بسی تأسف است که در آرامگاه فردوسی و توسط سازمان میراث فرهنگی اشعار فردوسی درست نوشته نشده است.

عکس شماره 26 :

            تندیس ابوالقاسم فردوسی، اثر استاد ابوالحسن صدیقی.

استاد ابوالحسن خان صدیقی نقاش و مجسمه‌ساز نام‌آور ایران در سال 1276 خورشیدی در تهران به دنیا آمد. وی بعد از اتمام تحصیلات ابتدایی جهت ادامه تحصیل در مدرسه آلیانس به خدمت استاد کمال‌الملک (محمد غفاری) رسید. استاد در سال 1311 به هنگام بازگشت به ایران به ریاست مدرسه صنایع مستظرفه منصوب شد و در سال 1340 هجری شمسی بازنشسته گردید. وی 97 سال عمر نمود و کارنامه درخشان زندگی این هنرمند در سال 1374 بسته شد. ازجمله آثار وی: تندیس‌های حکیم توس در آرامگاه فردوسی و میدان فردوسی تهران، مجسمه نادر در آرامگاه نادرشاه افشار، مجسمه خیام در آرامگاه حکیم عمر خیام، مجسمه عظیم فرشته عدالت و ... می‌باشد.

عکس شماره 27 :

            نمایی از آرامگاه فردوسی.

عکس شماره 28 :

            سنگ‌قبر حکیم ابوالقاسم فردوسی.

عکس شماره 29 :

            سقف کاشی‌کاری شده آرامگاه.

عکس شماره 30 :

            فضای داخلی موزه توس و فردوسی.

عکس شماره 31 :

            حجاری داستان‌های شاهنامه بر دیوار ورودی آرامگاه.

عکس شماره 32 :

            نویسنده در موزه‌ی توس و فردوسی

 

نویسنده و عکس‌ها: دکتر مسعود شهیدی

تاریخ نگارش و ثبت: 1391

***

هرگونه کپی‌برداری به‌منظور تجاری ممنوع است. کپی‌برداری به‌منظور اشاعه فرهنگ گردشگری و با اهداف غیرتجاری در صورت اجازه مدیر سایت و ذکر منبع بلامانع است.

بازدیدکننده‌ی گرامی: درصورتی‌که از آرامگاه فردوسی بازدید نمودید، خواهشمند است هرگونه تغییر در مطالب مربوط به امکانات رفاهی یا سایر مواردی که به نظرتان می‌رسد را از طریق لینک نظرات به مدیریت سایت اطلاع دهید تا دیگران نیز از آن بهره‌مند گردند. با تشکر

 

تعداد بازدید ( 2977 )
ارسال نظر
( نمایش داده نمی شود )
Captcha