ای قوم به حج رفته - بخش نهم
نویسنده: دکتر مسعود شهیدی
کل سفر حج یعنی سه روز. باقی اش دیگر تشریفات است. این سه روز از ظهر نهم ذی حجه شروع می شود وبعد از ظهر دوازدهم همان ماه خاتمه می یابد. مثل هر مناسبت مذهبی دیگر، اینکه فلسفه اش از کجا آمده و چرا این جوری است و آن جوری نیست، نه به شما مربوط است و نه به من.

ای قوم به حج رفته

قسمت نهم

مناسک حج

کل سفر حج یعنی سه روز. باقی اش دیگر تشریفات است. این سه روز از ظهر نهم ذی حجه شروع می شود وبعد از ظهر دوازدهم همان ماه خاتمه می یابد. مثل هر مناسبت مذهبی دیگر، اینکه فلسفه اش از کجا آمده و چرا این جوری است و آن جوری نیست، نه به شما مربوط است و نه به من. مثل هر دین دیگری، یا شما به آن اعتقاد داری، که باید دستوراتش را اجرا کنی و یا اعتقاد نداری، که هیچ، فعلاً برو راحت باش. اما در هر صورت، اگر یک کوچولو وقت بگذاری و این وجیزه را بخوانی، اگر برای آخرتت خوب نباشد، شاید کمی به اطلاعات این دنیایی ات بیفزاید.

آن جوری که من حساب کردم، مناسک حج یازده بخش دارد که برایتان به اختصار شرح می دهم:

1-      احرام در شهر مکه: یعنی همان کارهایی را که یکبار برای عمره انجام دادی، باید دوباره در داخل شهر مکه انجام دهی. همان حوله های دو تکه را بپوشی. غسل هم اگر بکنی کار از محکم کاری عیب نمی کند. نیت بکنی و خلاص. برخی می گویند اگر این کارها را (منهای غسل) در مسجدالحرام انجام دهی، به قول ساندویچ فروشی ها "دو نونه" شده و بهتر است.

2-      وقوف در عرفات: صحرای عرفات سرزمینی است که در جنوب شرقی مکه واقع شده است. "حاجی بعد از این" باید قبل از ظهر روز نهم ذی حجه خودش را به عرفات رسانیده باشد و تا بعد از غروب آفتاب آنجا بماند. در صحرای عرفات لازم نیست شما کار خاصی انجام دهی، فقط باید در این صحرا بمانی. هر چند صحرای عرفات برای خودش هفت هشت نکته دارد که بد نیست بدانی. اول اینکه فاصله ی مسجدالحرام تا عرفات چیزی حدود بیست و پنج کیلومتر است. در این مسیر یکی دو تا اتوبان بیشتر موجود نیست. حالا اگر قرار باشد چند میلیون نفر بخواهند ظرف یکی دو ساعت خود را به عرفات برسانند، عملاً کار بسیار سختی است و اگر به هر دلیل نتوانند قبل از ظهر خودشان را به عرفات برسانند، کلاً کار از همان اول خراب شده است. لذا اکثر زائران را شب قبل (یعنی هشتم ذی حجه) به عرفات می برند. دوم اینکه: یک سری چادرهای پارچه ای با تیرک های چوبی به طور موقت در آنجا برپا می کنند. اتوبوس ها در پارکینگ های مخصوص پارک می کنند و جمعیت زیر چادرها مستقر می شوند. سوم اینکه: باید دیگ و دیگچه و چراغ خوراک پزی ات را در یک جایی مستقر کنی که یک چیزهایی بپزی تا حجاج محترم از گرسنگی بلایی سرشان نیاید. چهارم اینکه: بعضی ها که حالش را دارند از این فرصت برای قرآن خواندن، ذکر و دعا استفاده می کنند. خواندن دعای عرفه در این مکان مرسوم است که به امام حسین (ع) منسوب است. پنجم اینکه: بعد از وقایع سال 1366 و کشتار حجاج ایرانی در خیابان های مکه، یک قراردادی بین ایران و عربستان سعودی گذاشته شده است که ایرانی ها حق ندارند در مسجدالحرام یا مسجدالنبی یا خیابان ها داد و بیداد راه بیندازند و از مشرکین برائت بجویند. لذا یک چادر بزرگ به عنوان چادر نماینده ی ولی فقیه در عرفات درست می کنند و ایرانی ها به آنجا می روند یا بُرده می شوند و تا دل شان بخواهد با صدای بلند از مشرکین برائت می جویند. منتهی یک ایراد کوچک وجود دارد و آن هم این است که از آنجایی که محوطه ی چادرهای کشورهای مختلف با هم فرق دارد، عملاً زیر چادر بزرگ، تنها کسی که شعارهای عربی ما را می شنود، خودمان هستیم و به این ترتیب هم یک مسمایی به عمل آمده و هم احساسات ضد امپریالیستی ما در حج ارضاء می شود. ششم اینکه: حتی اگر بخواهی در این صحرای محشر به حجاج عزیزتر از جان، فقط آب و هندوانه بدهی، تدارکات لجستیکی این محموله ها در آن شلوغ بازار خودش داستان جداگانه ای دارد. هفتم اینکه: در صحرای عرفات تپه ای بزرگ وجود دارد که به "جبل الرحمه" معروف است. اهل سنت بر بالای این کوه می روند اما شیعیان بالا رفتن از این کوه را جایز نمی دانند. هشتم اینکه: ستون های بلندی مثل تیرهای برق در این منطقه وجود دارد که از بالای آن، آب به صورت ذرات ریز در فضا پخش می شود تا به خنک شدن هوا کمک کند. نهم اینکه: ماشین هایی هستند که بطری آب و گاهی بستنی به رایگان بین مردم پخش می کنند.

3-      وقوف در مزدلفه (مشعرالحرام = Mozdalefah): مزدلفه تنگه ی پهنی است که بین دو صحرای عرفات و منا واقع شده است. اطراف آن را کوه ها در برگرفته اند و اکنون از میان آن اتوبان می گذرد و برخی تاسیسات شهری نیز در آن قرار دارد. آفتاب روز نهم ذی حجه که غروب کرد، تمام ساکنین صحرای عرفات بساط خود را جمع می کنند. شلوغ بازاری است که نگو و نپرس. مسئله ی مهم در این زمان این است که بتوانی تمام اعضای کاروان را به اتوبوس ها برسانی. بعد بدو بدو سعی کنی تا دیگ و دیگچه ها را جمع کنی و بار بزنی. بعد شمارش کنی تا کسی جا نمانده باشد و یا علی مدد، به سمت مشعرالحرام. نکته ی جالب ترافیک وحشتناکی است که ایجاد می شود. اتوبوس های بی شمار و البته ناوارد و صد البته با روحیه ی نامنظم شرقی. نتیجه اش این می شود که تا پاسی از شب هنوز به مشعر نرسیده ای. مشعر در ادبیات اسم مکان است. یعنی محل شعور. وقتی به این بیابان خدا رسیدی، کار خاصی نباید بکنی. البته یک کار مهم باید بکنی که همه بی خیال آن هستند. اینجا جایی است که باید از شب تا صبح با خودت خلوت کنی، شاید آن شعوری که خیلی از آن داری، یک کم زیادتر شود. البته می توانی بگردی و برای خودت سنگریزه جمع کنی. می توانی دعا هم بخوانی. نماز صبح را که خواندی راه بیفتی به سمت منا.

4-      رمی جمره ی عقبه در منارمی در لغت به معنی تیر انداختن یا سنگ انداختن است. وقتی به منا رسیدی می توانی از همان اول گازش را بگیری به سمت جمره عقبه. ولی معمولاً اتوبوس ها شما را تا محل اقامتتان در صحرای منا می برند. وسایل ات را در چادرهای مدرنی که در آنجا تعبیه شده و قرار است دو سه روز در آن بمانی می گذاری و بعد راه می افتی برای اینکه به شیطان بزرگه سنگ بزنی. در انتهای صحرای منا سه ستون سنگی وجود دارد که اولی را جمره ی اولی یا جمره ی صغری، دومی را جمره ی وسطی و سومی را جمره ی عقبی یا عقبه می گویند. امروز یعنی دهم ذی حجه، روز عید قربان است. به منا که رسیدی، به جمره ی عقبه می روی و هفت سنگ به آن ستون سنگی می زنی و برمی گردی. سنگ ها باید تقریباً به اندازه ی سنگ های نانوایی سنگکی باشند. سنگ را باید از منطقه ی حرم (یعنی مکه، مزدلفه یا منا) جمع کرده باشی. نباید آنها را دزدیده باشی! یا به زور از کسی گرفته باشی. از سنگ هایی که آنجا موجود است و کسی قبلاً با آن سنگ زده نباید استفاده کنی. خانم ها، بیماران، افراد مسن و کودکان می توانند زیر آبی بروند و شبانه از مشعر بیایند و سنگ شان را بزنند به سینه ی جمره ی عقبه و بروند توی چادر لالا کنند.

5-      قربانی: آن هفت تا سنگ را که زدی تو سر شیطان بزرگه، حالا وقتش رسیده که در راه خدا قربانی کنی. داستان قربانی را مفصلاً در آینده توضیح خواهم داد.

6-      حلق یا تقصیر: وقتی حیوان را قربانی کردی، حالا باید یا سرت را بتراشی یا اینکه بخشی از مو و ناخن خود را کوتاه کنی. احتیاط واجب است که اگر برای بار اول به حج رفته ای، سرت را مثل هندوانه بتراشی. البته دور از جان، این کار فقط برای آقایان است. قانوگزار در این مورد به خانم ها تخفیف کلی داده که فقط یک کمی از موهای خود را کوتاه کنند. (ولی فکرش را بکن: توی این دوره زمونه اگر این تخفیف کلی مشمول حال خانم ها نمی شد، چی می شد.)

7-      بیتوته در منا: یعنی اینکه شب های یازدهم و دوازدهم ذی حجه  را باید در صحرای منا بمانی. همین که دو شب را در این صحرا بمانی بخشی از واجبات مناسک حج است. در این دو روز، مسئولین کاروان می آورند و می برند و می پزند و صبحانه، ناهار، شام و میان وعده و "ساعت دَهی" را بهت می دهند و تو آزادی که هیچ کاری نکنی. البته اگر یک کم قرآن و نماز و دعا بخوانی، راه دوری نمی رود. در اینجا هم مثل بقیه ی جاها استثناهایی هم هست. مثلاً اگر بیمار یا پرستار آن بیمار باشی، می توانی بروی مکه و توی صحرا نخوابی. یا اینکه بروی مکه و از اذان مغرب تا اذان صبح را یک کله در مسجدالحرام به عبادت مشغول باشی. یا اینکه بترسی که مال و اموالت را توی همین دو شب در مکه به تاراج ببرند. نکته ی بعدی اینکه اگر بیخود و بی جهت هوس کردی بروی مکه و توی صحرا نخوابی، به ازای هر شب باید یک گوسفند بکشی. این تکه اش را واقعاً توجیه نیستم. تو می روی حالش را ببری، به جایش جان حیوان بیچاره را می گیری. به هر صورت برای زائر ایرانی، چون کسی داخل هتل نیست، گرسنه و تشنه پاشی بری هتل بنشینی بگویی چند من است؟ همینطوری دور همی بهتر است.

8-      رمی جمرات سه گانه: اگر خوب یادت مانده باشد، روز دهم ذی حجه (یعنی روز اولی که به صحرای منا آمدی) هفت تا سنگ به جمره ی عقبه زدی. اما روزهای یازدهم و دوازدهم باید بروی و از جمره ی صغری شروع کنی و به ترتیب از شیطان کوچیکه به شیطان وسطی و بعد شیطان بزرگه دانه ای هفت تا سنگ بزنی و برگردی. یعنی هر روز بیست و یک سنگ. دو روزش می شود چهل و دو سنگ. با آن هفت سنگی که روز اول زدی، جمعاً می شود چهل و نه سنگ. چهل و نه بار دولا شده ای و از روی زمین سنگ برداشته ای. چهل و نه بار دستت را بلند کرده ای تا به شیطان سنگ بزنی. چهل و نه بار تمام سعی ات را کرده ای تا سنگ ات به هدف بخورد. به زبان امروزی یعنی چهل و نه بار وضعیت قرمز اعلام شده است و معنی و مفهوم آن این است که باید بعد از این دور شیطان را خط بکشی. بیا و انصافاً بعد از این با یک کس دیگری غیر از شیطان طرح رفاقت بریز.

9-      طواف حج تمتع و نماز طواف: اکنون ظهر روز دوازدهم ذی حجه است. یک شب را زیر چادرهای خیمه ای شکل عرفات مانده ای. یک شب را تا صبح در صحرای مشعر، سنگ و شعور جمع کرده ای. دو شب را هم در صحرای منا پلکیده ای. تمام هوش و حواس ات به این بوده که آن حوله ها از دوش ات نیفتد یا از کمرت باز نشود. اکنون دلت پر می زند که به هتل برگردی. ناهار را زیر خیمه ها نوش جان می کنی. عدس پلو هم شد غذا؟ وسایل ات را جمع می کنی و می دوی تا توی اتوبوس جا بگیری. وقتی همه سوار شدند، اتوبوس ها راه می افتند به سمت مکه تا تو را به هتل برسانند. نمی دانم از این جا به بعدش چرا به خودت مربوط است و به کاروان مربوط نیست؟ باید به مسجد الحرام بروی، نیت کنی و هفت بار دور خانه ی خدا بچرخی. بعد دو رکعت نماز طواف را به جا آوری.

10-   سعی بین صفا و مروه: طواف تمتع را که به جا آوردی، با همان سبکی که در عمره ی تمتع توضیح داده ام، باید هفت بار فاصله ی بین صفا و مروه را طی کنی.

11-   طواف نساء و نماز طواف نساء: طواف نساء و نماز آن از نظر عملکرد هیچ تفاوتی با طواف تمتع ندارد. فقط نیت شما فرق می کند. برخی گمان می کنند که طواف و نماز نساء فقط مربوط به خانم ها یا فقط مربوط به آقایان است. در حالیکه این بخش جزءی از مناسک حج است و به هر کسی که حج بجا می آورد مربوط می شود. استثناء هم بر نمی دارد. من اصلاً زن ندارم و من از خانوما خوشم نمیاد و مرده شور هر چی مَرده ببرند و اینها نداریم. البته این بخش آخر برای برخی حجاج محترم یک جورهایی حالت ناموسی دارد. یعنی فکر می کنند اگر خوب طواف نکنند یا نماز طواف را خوب نخوانند یا کلمات را از ته حلق ادا نکنند، والده ی آقا مصطفی بر آنها حلال نمی شود. لذا یا وسواس بیش از حد نشان می دهند و یا اینکه چون باید کار را به کاردان سپرد، مبلغی به آخوند کاروان می پردازند تا ایشان نیابتاً زحمت نماز را بکشد. کسی هم نیست به این اخوی ها گرامی بگوید که: عزیز دل برادر، اگر امروز نمی توانی، از کجا معلوم این همه سال توانسته باشی؟ یعنی اگر خداوند متعال تو را با آن زبان الکن ات برای سال ها پذیرفته، این دو رکعت را هم خواهد پذیرفت و اگر این دو رکعت را نمی پذیرد، تکلیف آن قبلی ها چه می شود؟ البته کسی هست بپرسد، اما معمولاً عزیز دل برادر جواب خواهد داد که کار از محکم کاری عیب نمی کند و اگر والده ی آقا مصطفی بر ما حرام شود، بچه های بعدی حرام زاده در خواهند آمد. ای کاش همین روحیه حداقل سه ماه از زمانی که به وطن بازگشتی ادامه یابد تا زن و بچه ی مردم را از روی چادر و مانتو شخم نزنی.

ای مسافر! اکنون حج به پایان رسیده است. نمی دانم برای چه آمده بودی. آمده بودی تا وظیفه ای را به انجام برسانی؟ آمده بودی تا زلال شوی؟ آمده بودی تا به خدا نزدیک شوی؟ بازارهای مکه را طواف کنی؟ مدرک رسمی بگیری تا در و همسایه و سر و همسر از این پس تو را "حاجی" خطاب کنند؟ در اداره، پست بالاتر بگیری؟ نمی دانم. برای هر چه که آمده بودی، اکنون در مقیاس آدمیان روزگار، "حاجی" شده ای. اینکه خدا قبول کرده است یا نه، بعداً معلوم می شود. آن روز هر کسی مسئول کار خویش است. اما اگر می خواهی تو را "حاجی" صدا کنند، آیا واقعاً خودت را آماده کرده ای؟

تکیه بر جای بزرگان نتوان زد به گزاف            مگر اسباب بزرگی همه آماده کنی

***

... ادامه دارد

نویسنده: دکتر مسعود شهیدی

Shahidi@iran-iraniha.com

تاریخ ثبت مقاله: آذرماه 1394

تعداد بازدید ( 703 )
ارسال نظر
( نمایش داده نمی شود )
Captcha