مردی به نام اُوه (آتو)، یک کتاب عالی، دو فیلم خوب و سندرم آسپرگر
نویسنده: دکتر مسعود شهیدی
سال‌ها پیش کتاب "مردی به نام اُوه" را خواندم. کتاب بی‌اغراق یک شاهکار ادبیِ بی‌عیب و نقص با ترجمه روان است. بی هیچ مقدمه‌ای اگر این کتاب را نخوانده‌اید و احیاناً اهل کتاب خواندن هستید، حیف است که کتاب را در فهرست مطالعات‌تان قرار ندهید. البته خوب می‌دانم که متاسفانه با رشد فضای مجازی، این روزها کمتر حال و حوصله کتاب خواندن وجود دارد. همه دوست دارند مطالب ده خطی بخوانند. اما واقعیت این است اگر برای مدتی از کتاب خواندن دور بمانیم و به جایش به فضای مجازی بچسبیم، کم‌کم احساس نیاز به دانستن، جایش را به غرور کاذب "همه‌چیزدانی" خواهد داد و این بزرگترین ستمی است که می‌توانیم بر خود و جامعه روا داریم.
اُوه مردی سوئدی و بازنشسته است که به تازگی همسرش را از دست داده. سال‌هاست از شرایط اجتماعی حاکم بر جامعه رنج برده و از نظر روانی اکنون به آخر خط رسیده است و قصد خودکشی دارد. در همین زمان سر و کله یک خانواده ایرانی در همسایگی او پیدا می‌شود و نگاه او به زندگی و متعاقباً مسیر زندگی اُوه تغییر می‌کند. بقیه‌اش را باید خودتان با جزئیات بخوانید و لذت ببرید.

مردی به نام اُوه (آتو)

یک کتاب عالی، دو فیلم خوب و سندرم آسپرگر

سال‌ها پیش کتاب "مردی به نام اُوه" را خواندم. کتاب بی‌اغراق یک شاهکار ادبیِ بی‌عیب و نقص با ترجمه روان است. بی هیچ مقدمه‌ای اگر این کتاب را نخوانده‌اید و احیاناً اهل کتاب خواندن هستید، حیف است که کتاب را در فهرست مطالعات‌تان قرار ندهید. البته خوب می‌دانم که متاسفانه با رشد فضای مجازی، این روزها کمتر حال و حوصله کتاب خواندن وجود دارد. همه دوست دارند مطالب ده خطی بخوانند. اما واقعیت این است اگر برای مدتی از کتاب خواندن دور بمانیم و به جایش به فضای مجازی بچسبیم، کم‌کم احساس نیاز به دانستن، جایش را به غرور کاذب "همه‌چیزدانی" خواهد داد و این بزرگترین ستمی است که می‌توانیم بر خود و جامعه روا داریم.

اُوه مردی سوئدی و بازنشسته است که به تازگی همسرش را از دست داده. سال‌هاست از شرایط اجتماعی حاکم بر جامعه رنج برده و از نظر روانی اکنون به آخر خط رسیده است و قصد خودکشی دارد. در همین زمان سر و کله یک خانواده ایرانی در همسایگی او پیدا می‌شود و نگاه او به زندگی و متعاقباً مسیر زندگی اُوه تغییر می‌کند. بقیه‌اش را باید خودتان با جزئیات بخوانید و لذت ببرید.

و اما چند نکته:

1-فردریک بکمن (Fredrik Backman) نویسنده جوان سوئدی متولد سال 1981 است. قابل توجه ناشرینی که دنبال نویسنده‌های سابقه‌دار می‌گردند؛ "مردی به نام اُوه" عملاً اولین اثر بلند بکمن است که با موفقیت شگفت‌انگیزی در سوئد و جهان روبرو شد. بکمن کتابش را در 31 سالگی نوشت.

2-سه سال پس از انتشار کتاب، اولین اقتباس سینمایی از کتاب با عنوان سوئدی En man som heter Ove در سال 2015 اکران شد و با موفقیت چشمگیر در جامعه سوئد روبرو گشت. به طوری که کاندیدای جوایز مختلف شد و به عنوان نماینده سوئد در اسکار 2015 شرکت کرد. بر خلاف بسیاری از فیلم‌های سینمایی اقتباسی، این فیلم بسیار زیاد به متن متعهد مانده است.

3-از آنجایی که سینمای هالیوود همواره باید ناز و ادای خودش را داشته باشد، در سال 2023 اقتباس سینمایی دیگری به نام مردی به نام آتو (A man called Otto)، با بازی زیبای تام هنکس روانه پرده‌های سینما شد. اقتباس دوم، همانطور که از اسمش پیداست که به نام کتاب متعهد نمانده است، کمتر از فیلم اول به متن متعهد مانده اما در مجموع باز هم توانسته پیام اصلی فیلم را منتقل کند.

4-و اما می‌رسیم به یک نکته بسیار مهم: سندرم آسپرگر (Asperger Syndrome). نشانگان یا سندرم آسپرگر شکل ملایمی از اختلالات اوتیسم است. هرچند امروزه در اینکه آسپرگر یک اختلال مجزا از اوتیسم باشد اختلاف نظر وجود دارد اما به هر صورت این سندرم توسط یک متخصص کودکان اتریشی به نام هانس آسپرگر در سال 1944 تعریف شد. او که بر روی اختلالات ذهنی کودکان تحقیق می‌کرد دریافت برخی از کودکان (و بعدها بزرگترها) که در معرض آسیب‌های فیزیکی و عاطفی توسط جامعه اطراف خود قرار می‌گیرند، مبتلا به نوعی اختلال رشد عصبی هستند که دارای نشانگان مخصوص به خود است. رفتارهای وسواسی و تکراری، تفکر منطقی و غیرعاطفی، روابط اجتماعی ضعیف، تاکید زیاد بر قوانین و روال‌ها، تمرکز وسواسی بر روی موضوعات محدود و کوچک، و گاهی کمبود توانایی‌های حرکتی از نشانگان بارز این اختلال رشد عصبی است. نشانگان آسپرگر به احتمال زیاد با افزایش سن کم می‌شود اما هیچگاه به طور کامل از بین نمی‌رود. در این میان چند نکته قابل ذکر هم وجود دارد. بسیاری از مبتلایان به سندرم آسپرگر از ضریب هوش بالایی برخوردارند. اقدام به خودکشی در این افراد بیش از 9 برابر نسبت به کل جمعیت است و طبق برآوردها حدود چهل میلیون نفر در جهان به سندرم آسپرگر مبتلا هستند. یعنی چیزی در حدود نیم درصد از افراد جامعه به این اختلال مبتلا هستند. پس به طور طبیعی اگر در اطراف‌مان دویست نفر را بشناسیم، یکی از آنها بدون اینکه خودش یا ما بدانیم (احتمالاً) به این اختلال مبتلا است. برای همین است همان‌طور که در بالا عرض کردم کتاب "مردی به نام اُوه" بسیار زیباست. چرا که فردریک بکمن زندگی و سبک تفکر و عملکرد یک فرد مبتلا به سندرم آسپرگر را از جوانی تا مرگ به بهترین شکل ممکن به رشته تحریر درآورده است.

5-و اما یک نکته دیگر را هم بگویم: بسیاری از کودکان ما به اختلالات عصبی و روانی مبتلا هستند. بی‌آنکه ما به آن توجه کنیم و از آن بدتر، بی‌آنکه آن‌را باور کنیم. خیلی از کودکان نیاز به توجه ویژه و تخصصی دارند، اما غرور و باورهای ما مانع می‌شود که آنها را به موقع دریابیم. خیلی از ما آدم بزرگ‌ها به اختلالات روانی مبتلا هستیم و تا کارد به استخوان خودمان و اطرافیان‌مان نرسیده، آن را کتمان می‌کنیم. بسیاری از ما مبتلا به سوگیری‌های شناختی هستیم و دقیقاً همان سوگیری‌ها به ما اجازه نمی‌دهند بفهمیم مشکل داریم. برای زندگی بهتر و درک متقابل آنهایی که اطراف ما زندگی می‌کنند، شاید باید طور دیگری نگاه کرد.

بخش‌هایی از کتاب:

در زندگی هر کس لحظه‌ای وجود دارد که در آن لحظه تصمیم می‌گیرد می‌خواهد چه کسی باشد. کسی باشد که بگذارد دیگران بهش بدی کنند یا نگذارد.
هر آدمی باید بداند برای چی می‌جنگد و سونیا برای چیزی می‌جنگید که خیر بود و برای بچه‌ای که هرگز به دنیا نیامد. و اُوه برای سونیا می‌جنگید. چون این تنها چیز در دنیا بود که چگونگی انجامش را می‌دانست.
خیلی وقت پیش یک نفر بهش یادآوری کرده بود کسی که بد است فرق دارد با کسی که می‌تواند بد باشد.
وقتی آدم‌ها در غم یکدیگر شریک نشوند، غم در آدم‌ها شریک می‌شود.
مرگ مسئله عجیبی است. آدم‌ها در کل زندگی‌شان جوری زندگی می‌کنند که انگار مرگ اصلاً وجود ندارد، درصوتی که بیشتر وقت‌ها مهم‌ترین دلیل زندگی است.

نویسنده: دکتر مسعود شهیدی

دی 1403

تعداد بازدید ( 61 )
ارسال نظر
( نمایش داده نمی شود )  
Captcha