موضوعات مرتبط با کلمه‌ی [ فانتین ]

فانتین نویسنده: دکتر مسعود شهیدی

ایران ایرانی‌ها - فانتین

درِ اورژانس که باز شد، دو تا جوان دنبال برانکارد چرخ‌دار آمدند. آن را با خود به حیاط بیمارستان بردند. دو سه دقیقه بعد، زن جوانی را بی‌هوش وارد اورژانس کردند. به پشت خوابانده بودندش. دست‌ها از دو طرف آویزان بود. با هر تکان برانکارد، پاهایش لق می‌زد. چادر و کفش‌هایش را گذاشته بودند کنار پایش. جوان‌ها رنگ به چهره نداشتند. دکتر توی اورژانس بود. بلافاصله بیمار را ویزیت کرد. بی‌هوش بود. رنگ صورت پریده، عرق سرد، نبض ضعیف. موها و نیم‌تنه فوقانی‌اش خیسِ خیس بود. گهگاه خرناس می‌کشید. با هر نفس که بیرون می‌داد، بوی الکل ناخودآگاه دکتر را به عقب پس می‌راند. بوی الکل، بوی گند عرق تن، بوی سیگار و بوی چیزهای دیگر، آن‌چنان زننده بود که نزدیک شدن را سخت می‌کرد.